کد خبر: ۶۰۵۹۰۰
تاریخ انتشار: ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۰۹:۴۰ 15 May 2018

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی تابناک قزوین به نقل از صدای قزوین،هروقت که از سبزه میدان ، ابتدای خیابان پر از خاطره ی فردوسی ، عبور می کنم باید سرم را بالا بگیرم و به نام بی رنگ و لعاب و شکسته ی سینما ملت ، آریای سابق نگاهی بکنم و با حسرت به درب بسته و خاک گرفته ی آن چشم بدوزم و با مرور سریع خاطرات از آنجا عبور کنم و روز دیگری باز همین صحنه و همین احوال برایم تکرار شود .
 
نوجوانی ما با دو سینمای مهتاب ( ارشاد ) و ملت ( آریا ) گذشت . هیجان و شور نوجوانی ما در دوره ی جنگ گذشت .اغلب فیلم های سینماها یا درباره ی جنگ بود یا دوران پهلوی ... فیلم هایی هم چون تشریفات ، تشکیلات ، سناتور ، کانی مانگا ، عقاب ها ، جدال در تاسوکی ، تیرباران ، عملیات مرداب ، پایگاه جهنمی و ... را با ولع تمام و گاه چند بار به چند بار تماشا می کردیم و با لذت آنها را برای همدیگر و همسالان تعریف و تفسیر می کردیم و این گونه بود که سینما ملت ، بخشی از خاطرات نوجوانی ام را پیش خود نگه داشته است . 
 
آن باجه ی بلیط فروشی فلزی اش که مردم به صف می شدند تا بلیط تهیه کنند ، و راهرو و سالن بزرگ انتظارش که برایم هیجان انگیز بود و دورتادور آن را پوسترهای فیلم های مشهور یا در نوبت اکران پوشانده بود و با شوق زایدالوصفی آنها را نگاه می کردیم و در دل خود برای هفته های آینده رزرو می کردیم تا به همراه بچه های هم سن و سال فامیل بیاییم . 
 
سالن بزرگ آن هم که موقع ترک سینما باید از راهرو تونلی آن خارج می شدیم و  پابه خیابان دوست داشتنی فردوسی می گذاشتیم همیشه برایم جذاب بود . 
 
هنوز - بلیط فروش سینما ملت را که مردی میان سال با صورتی استخوانی ولی مهربان ،  بلیط پاره کن ( یا همان مسئول ورود و خروج تماشاگران به سینما)  که مردی تقریبا چاق و بلندقامت و چهارشانه و راهنمای داخل سالن سینما که مردی سی ساله بود و در تاریکی سالن ( وقتی که دیر به شروع سانس رسیده بودی یا وسط فیلم وارد سالن می شدیم) با چراغ قوه صندلی را نشان می داد تا کورمال کورمال برویم و با احتیاط بنشینیم - می بینم ، افسوس و حسرتم تازه می شود و با خود می گویم که چرا این گونه شد ؟ چرا خاطرات ما به رویا بدل شده و دیگر تکرار نمی شود . 
 
سینما ملت که خاطره ساز بسیاری از زنان و مردان و جوانان و کودکان قزوین بوده است ، اینک متروک و لگدخورده سیلی خورده از نامرادی روزگار در گوشه ای از مرکز این شهر ، رهگذران را می نگرد که بی توجه به او می روند و می آیند ، بدون آن که درنگی کنند و از خود بپرسند ، چرا شهری که در چند دهه پیش باجمعیتی بسیار کمتر سه الی چهار سالن سینما داشته است و اوقات فراغت و لذت های کودکی و نوجوانی و جوانی آنان را سیراب عشق و هیجان و شور و شوق می کرده است اکنون با دو سینما ، این گونه سینمای مرکزی شهرش را رها کرده است تا آنقدر بماند و بماند که جان بی رمقش هم پخش زمین شود و از چشم مردمانش هم برای همیشه محو و نابود شود ! 
 
شهری که داعیه ی فرهنگ دارد و کشوری که خود را پیشتاز فکر و هنر  و انقلابش را انقلابی فرهنگی می شمارد چرا باید مهم ترین سینمای شهرش به یک غمکده ی متروک مبدل شود ! شهری که نوجوانان و جوانان شهرش باید سالن های سینما و تئاترش را پر از شوق جوانی خود سازند و تجربه های جدید از خود بر این شهر نقش کنند . 
 
چندی قبل همان مرد تنومند و چهارشانه ی شاغل در  سینما ملت سابق را در رهگذری دیدم ، حکایت دلتنگی خود و علت خاموشی چراغ سینما را جویا شدم ، که گفت ، سینما پس از درگذشت صاحب آن ، در گیر ورثه و بازمانده ای شده است که سودای نه فرهنگ ،  که فرنگ و تجارت دارد و به دلیل عدم موافقت ارشاد با تغییر کاربری سینما ، بلاتکلیف مانده است . 
 
مدیران و تصمیم گیران فرهنگ و هنر شهر را شایسته است که همتی کنند و سینماملت ، سینمای مردم قزوین را از این تنهایی و عزلت به در آورند و با جلب موافقت صاحب یا صاحبان کنونی ملک ، آن را مبدل به مجموعه ای فرهنگی - تجاری سازند ، تا هم سهم فرهنگ شهر ادا شود و هم سهم تجارت و سود برای صاحبان آن که در دوره ی ضعف و نحیفی صنعت سینما که انتظار کسب درآمد از سرمایه ی خود را دارند ، برآورده شود .
 
مجموعه یا پردیس سینما ملت (آریا) می تواند با بازسازی نوین در نقش یک مجموعه ی فرهنگی ، هنری در مرکز شهر با ظرفیت دارا بودن سالن های سینما و تئاتر و کافی شاپ و پارکینگ و غیره ، بر پیشانی شهر کهن قزوین بدرخشد ، و تجربه ی تازه ای از پیوند نسل امروز با دیروز ، و حفظ خاطرات شهر و نگاهداشت و ارتقای فرهنگ شهر ایفا کند .
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار