یادداشت؛حسین رجایی
دیوانه بازی، ترساندن کشورها و تلکه کردن متحدان شاید در کوتاه مدت، دلارهای بیشتری را روانه خزانه آمریکا کند ولی در بلند مدت به معنای افول شخصیت رهبری است. "آقایی دلار" به عنوان یکی از ارکان قدرت ایالات متحده، نه محصول قلدرمآبی و باج خواهی که بیشتر مرهون رهبری زیرکانه آمریکاست. مهار رشد روزافزون چین، بیش از جنگ تجاری، مستلزم بسیج متحدان از غرب اروپا تا شرق آسیاست. 
کد خبر: ۹۱۵۹۴۴
تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۳۹۹ - ۱۵:۱۱ 11 November 2020

به گزارش تابناک تبریز،درست 5 روز پس از پایان انتخابات آمریکا، شرکت فایزر خبر بزرگ دستیابی به واکسن کرونا را اعلام نمود. خبری که دونالد ترامپ ماه ها برای آن لحظه شماری می کرد و بارها سعی کرد با وعده های جعلی در مورد رسیدن آن، از این برگ برنده بزرگ برای انتخابات ریاست جمهوری استفاده کند. ولی شرکت های دارویی و سازمان غذا و داروی آمریکا هربار ادعاهای او را رد کرده و نقشه هایش را ناکام میگذاشتند تا اینکه به ناگاه درست 5 روز پس از برگزاری انتخابات، این غافلگیری بزرگ فرا رسید!

در طول 4 سال گذشته، باور غالب در کشور ما بر این بوده که دونالد ترامپ هم نامزد محبوب مردم و هم هیأت حاکمه آمریکاست. همین باور هم سبب شد که در ایران، اکثر پیش بینی ها بر پیروزی دونالد ترامپ استوار باشد. اصلی ترین دلیل این مسئله، تمرکز تحلیل عمومی در ایران بر عملکرد اقتصادی ترامپ بود. بر رشد اقتصادی و کاهش بی سابقه بیکاری درون آمریکا. ترامپ مهره طلایی تصور می شد که مامور برگرداندن سرمایه های آمریکایی به درون کشور و جلوگیری از هدررفت منابع آمریکایی در ماجراجویی های بین المللی است تا بدین ترتیب، ابرقدرت قوای تحلیل رفته اش را بازیابد. تمجید عملکرد ترامپ در کشور ما تا به این حد پیش رفت که نقش وی در قالب "نظریه مرد دیوانه" برای تامین منافع آمریکا و بویژه تلکه کردن کشورهای متحد آمریکا علی الخصوص کشورهای عرب خلیج فارس هوشمندانه توصیف می شد. 

به نظر می رسد این چنین برداشت های نظری با توجه به نگاه کوتاه مدت به بحث منافع ملی یک ابرقدرت، دقت تحلیلی لازم را نداشته و از اهمیت آنچه به عنوان "قدرت نرم" یا "اعتبار" یک ابرقدرت محسوب میشوند غفلت می ورزند. البته اینکه ایالات متحده در مسیر افول است و نیاز دارد با جمع کردن دست و پایش از اطراف و اکناف جهان، از هدر رفت توان خود بکاهد واقعیتی انکارناپذیر است اما باید توجه داشت که تداوم هژمونی ابرقدرت نیازمند یک موازنه بین حفظ نیروی درونی و حفظ کنترل بر تحولات بین المللی است. اندیشمندان لیبرال آمریکایی بی جهت اینهمه نمی نالند که "رهبری نظم لیبرال"، ضامن تداوم "عصر آمریکایی" است. همانگونه که اندیشمندان واقع گرا هم بدرستی بر "ملاحظه کاری" پای میفشارند. 

دیوانه بازی، ترساندن کشورها و تلکه کردن متحدان شاید در کوتاه مدت، دلارهای بیشتری را روانه خزانه آمریکا کند ولی در بلند مدت به معنای افول شخصیت رهبری است. "آقایی دلار" به عنوان یکی از ارکان قدرت ایالات متحده، نه محصول قلدرمآبی و باج خواهی که بیشتر مرهون رهبری زیرکانه آمریکاست. مهار رشد روزافزون چین، بیش از جنگ تجاری، مستلزم بسیج متحدان از غرب اروپا تا شرق آسیاست. 

ظهور دونالد ترامپ با بهره گرفتن از بستر عوام زدگی روزافزون در بخش مهمی از جامعه آمریکا ممکن گشت تا اینکه این مهره خودشیفته در میان راه تا حدی از کنترل خارج شد. گرچه وی به خط قرمزهایی چون خروج از ناتو جامه عمل نپوشاند یا از تصمیم خروج از سوریه عقب نشینی کرد ولی در موارد بسیاری ساختار نظام تصمیم گیری آمریکا را تا سطح فردی فروکاست. سطحی که در آن حتی مقامات شورای عالی امنیت ملی هیچ کاره اند و چشم به دهان یک رییس جمهور غیرقابل پیش بینی دوخته اند. 

خود را بجای هیأت حاکمه یا آنچه به عنوان دولت پنهان در آمریکا شناخته میشود بگذارید. فردی که روانشناسان می گویند مشکوک به بیماری خودشیفتگی است محبوب قلوب نیمی از مردم آمریکا شده و در اتفاقی نادر خود را در قامت رهبر کاریزماتیک یکی از دو حزب اصلی آمریکا می بیند. چگونه می توان آینده سیاست در آمریکا را به چنین فردی سپرد!؟ تا کی می توان با چنین رئیس جمهوری که رفتارها و اظهاراتش مضحکه خاص و عام شده، بر یأس متحدان لیبرال افزود!؟ تا کی می توان در برابر دلبری های چین در مدیریت بحران هایی همانند پاندمی کرونا سکوت نمود!؟ آمریکای بایدن چندان بهتر از آمریکای ترامپ نیست ولی جز انتخاب بین بد و بدتر چاره چیست!؟   

پیش تر در مطلبی با عنوان آشفتگی در غرب؛ چرا اوضاع از "کنترل" حاکمان غربی خارج شد!؟، اشاره نمودم که: بسیج لشکر خاطره نویسان و خاطره گویانی چون برادرزاده ترامپ، خواهرش و مشاور امنیت ملی وی در یک مدت زمانی کوتاه، نشان از برنامه کلان نخبگان امریکا برای راحت شدن از شر ترامپ دارد. تنها گذاردن ترامپ در ماجرای تقلب، انزوای رسانه ای وی و تعویق اعلام دستیابی به واکسن کرونا، بخش دیگری از این طراحی بزرگ است. طرحی که اگر نتواند دونالد ترامپ را مهار کند ممکن است حتی به داستان ترور وی ختم شود.

 نکته آخر آنکه: انتقام سخت از قاتلان سردار سلیمانی برای ما یک اولویت انکارناپذیر است به شرط آنکه مراقبت کنیم بخشی از یک نقشه آمریکایی نشویم و به شرط آنکه خباثت حاکمان آمریکا را تقلیل به نادانی یک فرد ندهیم. فردی که احتمالا وجودش فی الذاته انتقام سخت تری برای آمریکا باشد. 

پی نوشت: با توجه به جو سیاست زده کنونی، احتمالا لازم به ذکر است که این متن، یک تحلیل کارشناسی است و به هیچ وجه در دفاع از هیچ جنایتکاری در ایالات متحده نیست

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :