یک ماه در مقر لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب مستقر بودیم . اعضای گردان در این یک ماه به استخر موجود در محوطه ی باز شهرک بدر رفته و در آن استخر به ورزش مفرح شنا و آب بازی می پرداختند .
کد خبر: ۱۰۵۷۲۹۴
تاریخ انتشار: ۲۹ تير ۱۴۰۱ - ۱۸:۰۱ 20 July 2022

بنام خدا

روزی روزگاری

خاطرات غلامعباس حسن پور

قسمت سی و نهم

یک ماه در مقر لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب مستقر بودیم .

اعضای گردان در این یک ماه به استخر موجود در محوطه ی باز شهرک بدر رفته و در آن استخر به ورزش مفرح شنا و آب بازی می پرداختند .

واقعا که ورزش شنا بخصوص  همراه با همرزمان چقدر نشاط آور و دلچسب بود .

بچه ها در داخل استخر با هم شنا می کردند و بعضا شیطنت آنها گل می کرد و به یکدیگر آب می دادند ، بی خبر سر همرزم خود را زیر آب

می کردند و از این شوخی ها  لذت می بردند .

روزی به گمان اینکه حاج غلامرضا فولادی شنا بلد نیست تصمیم گرفتم سر ایشان را زیر آب کنم . اما  ایشان به خوبی شنا بلد بود . او وانمود می کرد که بلد نیست.

 تا خواستم سر ایشان را زیر آب ببرم جا خالی داد و مرا گرفت و حسابی زیر آب برد و حالم را گرفت .

خدا رحمتش کنه چقدر انسان خوبی بود

ایشان در عملیات کربلای پنج  مجروح و سپس توسط دشمن به اسارت گرفته شد .

چند سال خبری از ایشان نبود و به عنوان مفقود الاثر قلمداد شده بود .

ایشان در سال ۱۳۶۹ از بند اسارت آزاد شد .

حاج غلامرضا چندین سال رنج جراحات وارده در دفاع مقدس را تحمل و سپس در سال ۱۳۹۸ بر اثر همین  عوارض به شهادت رسید . روحش شاد و قرین رحمت باد .

بعضی از روز ها با همرزمان  سوار بر عقب وانت تویوتا شده به دزفول رفته و در رودخانه دز شنا و تفریح

می کردیم .

سپس به بستنی فروشی رفته عمو کاوه نبیری که ایشان از فرماندهان رده بالای لشکر ۱۷ بود و در سال ۱۳۶۵ شهید شد روحش شاد باد و حاج اسماعیل نادری برای ما  بستنی می خریدند .

بعضی از روز ها  به رودخانه دز رفته و مسابقه ی استقامت زیر آب ماندن می دادیم .

در این نوع مسابقه معمولا  عمو کاوه نبیری  برنده می شد .

من شیطنت کرده و به آقای نصرالله راستگردانی که معاون گروهان بود و در سال ۱۳۶۵ شهید شد روحش شاد ، آب می دادم و سر ایشان را زیر آب برده ونگه می داشتم .

در یکی از روزها که برای تفریح به دزفول رفته بودیم  اقای عباس همتی معاون دوم گروهان به منزل خانواده همسرش که ساکن دزفول بودند ، تلفن کرد و آنها ما را به صرف شما دعوت نمودند .

بعد از یک ماه و اندی حضور در لشکر ۱۷ ، به مرخصی شهرستان آمدیم

خاطره ادامه دارد .

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار