کد خبر: ۱۱۸۸۱۲
تاریخ انتشار: ۰۵ آبان ۱۳۹۴ - ۱۳:۲۷ 27 October 2015

شعر ، تجربه زیستی کاملا خصوصی است


مظاهر شهامت یکی از بزرگان ادبیات استان در حوزه شعر ، داستان و رمان است . حضور ایشان در اردبیل برای اهالی فرهنگ و هنر این منطقه افتخار بزرگی محسوب می شود .

شهامت متولد 1345 در شهر رضی از توابع مشگین شهر است ؛ می گوید از کودکی می نوشته و دیگر خودش هم یادش نمی آید که این کار را دقیقا از کی شروع کرده است ... وقتی دانش آموز سوم ابتدایی بود، اولین داستانش در یکی از روزنامه های سراسری (کیهان) چاپ شده و اولین شعر او نیز در همان دوران در مجله رستاخیز به چاپ رسید. تالیفات وی از دو عنوان کتاب شعر، دو عنوان رمان و یک عنوان داستان کوتاه شکل می گیرد که یکی از معروف ترین آنها کتاب شعر "از کنج چندم دایره" است که توسط انتشارات بوتیمار مشهد منتشر شده است. گفتگوی اختصاصی تابناک اردبیل با این نویسنده توانمند را بخوانید ...

نوشتن ، کوششی برای ترجمه کردن هستی به زبانی تازه است !

فرق بین غزل و شعر سپید از نگاه شما چیست؟

از نظر من این دو صرفنظر از تمامی تفاوت های شکلی و زبانی ، اساسا در نوع نگاه به هستی و منظر اندیشه و اندیشیدن ، متفاوت هستند . غزل ، یا هر نوع شعر کلاسیک ، نگاهی از دوران فئودالیته را پیش می کشد و حکایت از وجود فرصت و آرامشی دارد که منجر به حصول امکان وصف موصوف با زبانی ممکن در زمانی طویل می گردد . انسان راوی در آن ، اگر چه می داند در جهان مقدر زندگی می کند ، با زبان یک من اجتماعی و تاریخی سخن می گوید . او از هر کجای جهان که راه می افتد به شباهت های منتظر می رسد . اما شعر نو ( اکنون در اینجا شعر سپید ) ، ماهیتی کاملا مدرن دارد . عاصی و شاکی و فکور و مغرور و مایوس و تنهاست . زبان انسانی است که بی پناه و تنها شده است . انسانی تکیده و بی قرار ، که همه سازمان و سامانه روح او را از او گرفته اند . شعر جهان مدرن به تاسی از واقعیت ناآرامی همیشه آن جهان ، همیشه ناآرام و دگرگون شونده است . پس از تعریف آن عاجز می شویم . به نظر من این شعر به لحظات وابسته است و ای بسا که تاریخ مصرف دارد. سبکی جاری است و هیچ چارچوبی ، در آن به ثبات نمی رسد؛ آن چیزی که جاری است هیچ وقت نمی تواند با تعریف ثابت واقعیت داشته باشد . در محیط و اجتماع و جغرافیای مختلف تعریف ها عوض می شوند و آثار گوناگونی را به وجود می آورند ... و بالاخره شعر را می خوانیم بدون این که بتوانیم بگوییم شعریت آن واقعا به کجا آویزان است ...

نوشتن را با داستان شروع کردید یا شعر؟

بیشتر از هر کسی دیگر ، خود می دانم در حالی که شاعر هستم دقیقا و به شدت یک داستان نویس هم هستم ، و بر عکس . یادم می آید نوشتن را با داستان شروع کردم . با تبدیل ماجراها به حروف . با رسم تصویرهای یک ذهن رنگارنگ در روی کاغذ خط دار. اما اولین اثری که از من به صورت دفتر چاپ شد ، شعر بود.

وقتی شعر می نویسم ، داستان نویس و زمانی که داستان می نویسم ، شاعرم ؛ شاید در ظاهر ، این وضعیتی متضاد به نظر می رسد . در درون من اما ، به خاطر سبکی که در نوشتن دارم ، به وضعیتی کاملا طبعیی تبدیل شده است.

عناصر داستانی ام در شعر هایم زاده می شوند و عناصر شعر ام در داستان نویسی ام؛ دوستانی که داستانهای من را خوانده اند، بخش هایی را به شدت شاعرانه دیده اند و بیشتر منتقد ها هم در شعر هایم حضور روایت و میل به روایت کردن را قوی تشخیص داده اند ؛ بعضی دوستان منتقد می گویند : من در شعر و داستان با این که زیبایی را تو صیف می کنم به شکست و شکستن آن هم می رسم . به یاد دارم یکی از منتقدان گفته بود در آثار شهامت ، باید به زیباشناختی زشتی رسید . زشتی در آثار من مطرح است .بدون این که تبدیل به تعهد شود! تعریف خودم از آثارم نوعی سبک پست مدرن است . اما نه در مفهوم خرده روایت ها . بلکه گویی زورآزمایی سرمستانه روایات بزرگ . شاید برای همین است که به سادگی ، ساده نمی شوم . شاید بهتر است دیده نشوم . آری ! این آسانتر است .

از تولد شعر هایتان برای ما بگویید؟

شعر یک تجربه زیستی خصوصی است که با عمل سرودن ، آن را تبدیل به امر عمومی می کنیم . من شاعر با دنیا ، درونم ، موجودیت جهان و جهانی که برای خودم خلق می کنم ، زندگی می کنم. بنابرین به این نتیجه می رسیم که ما شاعر نیستیم که صرفا نظاره گر جهان بوده باشیم . بلکه یک هستی وجود دارد و من شاعر آن هستی و دنیای اطرافم را متفاوت تر از بقیه انسان ها می بینم .آن را در شبکه پیچیده ایی از کنش و واکنش هایم ، در واقعیات تازه تری نمایش می دهم .

متاسفانه بعضی از هنرمندان خود را ناظر جهان می دانند و این برداشت اشتباهی است . می گویند : یک هنرمند مترجم جهان است به نظر من این کار قشنگی است و تمام هنرمندان دنیا را ترجمه می کنند و این ترجمه با نقاشی، شعر ، داستان ، موسیقی در همه مراحل هنر انجام می گیرد . اما در مرحله شاعری می توانیم بگوییم که ما فقط شاعر واکنشگرا نیستیم ، بلکه اگر عمل واکنشی انجام می دهیم ، در عین حال حس کنش گرانه هم داریم . جهان پیرامون و کل هستی را اندک و ناقص می بینیم . کوشش می کنیم آن را کامل و زیباتر بسازیم . انگار که باید چیدمان جهان با اراده و خواست من شاعر انجام بگیرد.

شاعر وقتی یک زیبایی را به تصویر می کشد ؛ منظورش این نیست که آن را تثبیت کند . بلکه می خواهد آن زیبایی را تکمیل هم بکند . به عبارت دیگر منظور غایی همین است . پس اگر موجودی خلاق هستیم ، به مرحله خلق کردن می رسیم و به وجود می آوریم ... هر کس بعنوان شاعر یک زندگانی خاص و متفاوتی را دارد ؛ حسی که از دنیا می گیرد و دیگر بار آن را دیگرگون ، به دنیا می بخشد . من بعضی وقت ها می توانم شعر بگویم ؛ من شعر را صدا می کنم . شعر شرایط غریبی است که در آن ، حس کوشش آدمی ، به جوشش و احساس جوشش، به کوشش او تبدیل می شود .

حسی که با نوشتن شعر و داستان به شما دست می دهد؟

هر اثر ادبی و هنری ، نهایتا با هدف جسمیت بخشیدن به یک وضعیت مشخص در انسان به وجود می آید . من مظاهر شهامت تحت عنوان نویسنده و شاعر تصمیم می گیرم با نوشتن و آفریدن نوشته تحت عنوان شعر یا داستان ،شادی ام را عرضه کنم ، یا اندوه را از خود بزدایم ، روایت دلتنگی هایم را مشترک کنم. تنهایی های خاص خودم را نمایش بدهم . یا حتی آن را بسازم . به این ترتیب در اجتماعی خاصی از خود ، با دیگران زندگی می کنم . این برای من هیجان انگیز است . اما با این حال ، به نظر من انسانی که درد را عمومی می کند جنایت کار است. ما نمی توانیم از ابزار هنر استفاده کنیم و درد و حتی شادی .. را عمومیت بدهیم . بنظر من این ناممکن است . نوشتن ، پرداختن به یک ناچاری است . ناچاری نوشتن ! نوشتن یک نتوانستن . یعنی ناتوانی برای ننوشتن . این گونه است که یک روح از تخریب خود ، به وجد می آید !....

ادبیات اردبیل را در چه سطحی می بیند؟

من اولین نفری بودم که ادبیات کلاسیک را در این شهر با اصرار به چالش کشیدم . در آن تنش اساسی را ایجاد کردم. و با یک جریان سازی نوشتن ، کوششی برای ترجمه کردن هستی به زبانی تازه است !مداوم از حضور افراد و آثار شعر و ادبیات نو ، مرزهای لازم را مشخص کردیم . با دعوت و فراهم کردن شرایط به وسیله من ، بزرگان و دوستانی مانند مدیا کاشیگر ، رضا سیدحسینی ، عمران صلاحی ، رضا چایچی ، حافظ موسوی ، علیشاه مولوی ، ثریاکهریزی ، شهرام شیدایی ، ناهید توسلی ، حسن صفدری ، اردشیر رستمی ، علیرضا پنجه ایی ، علی الفتی ، علی صیامی و .... در این شهر حضور پیدا کردند و در راستای هدف عمده ما ، یعنی طرح یک حضور قوی از ادبیاتی نو ، به امکان تفکیک این حضور اساسی ، یاری رساندند . موضع گیریهای منفی و گاهی حتی دشمنانه هم در میان بود . نمایندگان تفکر سنتی وقتی عرصه را به زیان خود تشخیص دادند ، خواستند شهر را در دود پنهان کنند . به طور شفاهی یا کتبی ، حتی در نشریات این شهر به من اتهام زدند ، تحقیر کردند و در حد ترور شخصیت من رفتار کردند . پاسخ من در بیشتر اوقات سکوت بود و صبوری . کارم را ادامه دادم و اندک هم اگر بود ، پاسخ گرفتم . دوست داشتم دهان های بزرگ ، به اذهان بزرگ تبدیل شوند . هر چند هنوز هم گاهی کسانی همچنان با همان دهان بزرگ سخن می گویند . اما قرار ما نبود روی آب بخندیم . اکنون ادبیات این دیار در مسیر بالندگی پیش می رود .

بی تعارف سخن بگویم ، من در این شهر هنوز ادبیات جدی ایی در حد طیف و جریان را نمی بینم. شعری که شاخصه اردبیلی بودن را داشته باشد ، داستانی که در تقسیم بندی ها امتیاز این سویی را به خود بگیرد، هنوز دیده نمی شود . بجز چند مورد انفرادی که هنوز به « صدای بزرگ » تبدیل نشده اند ، سایه دیگران خیلی کوتاه دیده می شود . ادبیات اینجا ، باز هم در سیطره یک فرهنگ عجیب و قدیمی، زیان می بیند . مگر بتواند از آن رها شود و در فضای فرهنگی مدرن ، ببیند ، بداند و بنویسد.

نظرتان در مورد اهمیت طرح در شعر و داستان چیست؟

دیگر به ضرورت و حتی امکان حضور طرح ، اعتقادی ندارم . زمان تغییر پیدا کرده است . ما دیگر در پی امکانات آگاهی نمی رویم . به یاری امکانات و ابزار جدید ، آگاهی بر ما آوار می شود . در چنین برزخی از جهت های بی شمار ، دیگر ذهن آسوده که با آرامش به ثبات شرایط بیندیشد ، وجود ندارد . شاعر و نویسنده اکنون ، مدام از انفجار روح خود در لحظه را می نویسد . بازهم اشاره می کنم به وجد یک روح از تخریب خود .


منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
کتابی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۱:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۸/۰۵
عالی
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار