چشم تو ادراک غیب آموخته/ چشمهای حاضران، بر دوخته
رمزقیام حضرت سید الشهداء در سخنان متعدد او، که به مناسبتهای مختلف ایراد شده است، اثبات گر فقدان شرایط یزید و معاویه برای زمامداری امت اسلامی است و تاکید او بر سیرۀ پیامبر اکرم و علی، به این علت است که حکومت اسلامی را از دام مکر و تزویر اموی رها سازد و به دریای زلال عدالت علی متصل نماید.درعدالتی که حسین دنبال می کند ، از تهدید و تطمیع معاویه خبری نیست. خبر ازعدالت و آزادگی علی است:
«...با من، چنانکه با جباران سخن می گویید، سخن نگویید و آن گونه که از تند خویان فاصله می گیرید از من کناره مجویید با ظاهر آرایی و ظاهر سازی با من معاشرت نکنید و گمان نکنید که شنیدن سخن حق بر من سنگین است. نمی خواهم مرا بزرگ انگارید زیرا کسی که شنیدن سخن حق بر او دشوار باشد ،رفتار کردن او بر مبنای حق و عدالت دشوارتر خواهد بود ... »
-نهج البلاغه.بخشی از خطبه 216
حضرت سید الشهداء با چنین اساسنامۀ زیبا وتنها وارث این فضیلت رهسپار کوفه شد. مرحوم استاد شهید مرتضی مطهری با بیان زیبای خود ماجرایی از یک مذاکره بین معاویه و یکی از دوستداران علی را نقل میکنند که به نوبه خود شنیدنی وتامل انگیز است. بیانگر خاطرۀ حقیقت جویی معدود مردان و زنان حق طلب آن دوره است که در به در، به دنبال احیای آن خاطره هایند.
«در یکی از سالها بود که معاویه به حج رفته بود. سراغ یکی از زنان مکه را گرفت که سوابق طرفداری از علی را داشت. او را احضار کرد و پرسید چرا علی را دوست می داری و مرا دشمن؟ گفت به این دلیل که او عادل و طرفدار مساوات بود و تو بی جهت با او جنگیدی، به ناحق خونریزی کردی، در قضاوت ظلم کردی و مطابق هوای نفس خود رفتار کردی .
پرسید هیچ علی را دیدی؟
گفت به خدا سوگند ، او را در حالی دیدم که ملک وسلطنت، هیچ غافلش نکرده بود و تو را در حالی می بینم که فریفتۀ دنیای تنگ وتاریک خود گشته ای.
پرسید کلام او را شنیده ای؟
گفت:
سخنش دل را جلا می داد و کدورت را از دل می برد، آنطور که روغن زنگار را بزداید.
معاویه وقتی دید، نتیجه دلخواهش از این گفتگو حاصل نمی شود، گفت اگر نیازی داری، بگو تا اجابت کنم.
گفت:
صد شتر سرخ موی.
پرسید، آن وقت در نظر تو مانند علی خواهم بود؟
گفت: هرگز.
معاویه گفت: اگر علی زنده بود که یکی از اینها را هم به تو نمی داد.
گفت: البته که نمی داد، زیرا اینها مال عموم مسلمین است.»
-مطهری مرتضی- بیست گفتار ص67 و68
آری، علی شهید شده بود اما نام او هنوز در اذهان حقیقت جو زنده بود و لذا سَبّ علی در دستور کار معاویه قرار گرفت و حتی کودکان بر سَبّ او تربیت یافتند. معاویه دریافته بود که مشکلش با شهادت علی حل نشده است، اگر نام علی نیز برسر زبانها باشد ،کار حکومت او تمام است. ولذا نامگذاری علی بر هر طفل نوزادی در کلیۀ بلاد اسلامی، ممنوع اعلام شد و مجازات مرگ برای نوزاد و والدینش در نظر گرفته شد. به طوری که حضرت سید الشهداء برای پاسداشت نام پدرش، تمام فرزندان ذکور خود را علی نام نهاد تا نام جاویدان آن حضرت از اذهان فراموش نشود، ودر جهت تمایز آنها از همدیگر فقط پسوند سِنی و یا القاب خاصی برنامهایشان افزود، تا جملگی ضمن مفتخر بودن به نام علی امکان معرفی داشته باشند.
(علی اکبر، علی اصغر،امام سجاد علی بن حسین و...) به طوری که روزی در پاسخ به اعتراض وتعجب «مروان» بر اینکه چرا حسین همۀ فرزندان ذکور خود را علی نام نهاده است؟
فرمود: به او بگویید که اگر خداوند صد پسر دیگر هم به من عطا فرماید همه آنها را «علی» نام خواهم نهاد.
ادامه دارد ...
مالک رضایی