به گزارش تابناک قم، دستههای عزاداری تکتک از کوچه و خیابانهای اطراف به سمت حرم مطهر حضرت معصومه(س) روانه میشوند و مردم نیز به هر شکلی که میتوانند دستههای عزاداری را تا رسیدن به حرم مطهر همراهی میکنند.
با رسیدن آخرین روز از نخستین دهه محرم گویی مردم ارادت خود را به سرور و سالار شهیدان بیشتر کردهاند و با پوشیدن لباس مشکی این داغ را تازهتر نگاه داشتهاند.
سر بر زانو گذاشته بود و در نزدیکی حوض در ورودی حرم تکیه زده بود، گویی حال و هوای دیگری داشت نزدیکتر که شدم دیدم صدای گریهاش همه اطرافیان را به خود جلب کرده است، دست بر شانههایش گذاشتم و آرام گفتم مسافری؟ از کدام شهر آمدی؟ برای چه آمدی؟ از جنوب استان فارس روستای به نام مظفری از توابع قیر و کارزین آمده بود ارادت خاصی به فاطمه معصومه (س) داشت و میگفت وقتی به زیارت حضرت فاطمه معصومه (س) میآیم انگار به زیارت فاطمه زهرا (س) آمده آمدهام، حرم حضرت معصومه (س) آرامش خاصی دارد بهطوریکه وقتی ازاینجا میروم انگار تازه متولدشدهام به همین دلیل سعی میکنم در ایام تاسوعا و عاشورا هر جا هستم خود را به حرم بیبی فاطمه معصومه (س) برسانم.
نادر میگفت اعتقاد من بر این است که هر فردی به حرم امامزادهای دل ببندد قطعاً با او مأنوس شده و جوابهایش را خواهد گرفت ازاینرو منم قلب و دلم را به خاطر حضرت زهرا (س) که بینشان است به ضریح فاطمه معصومه (س) گرهزدهام و تاکنون هم آرامش خاصی گرفتهام که فکر نمیکنم در هیچ جای دیگر این حس را پیدا کنم.
از کنار نادر گذشتم و به سمت دستههای عزاداری که همه خیابان چهار مردان را فراگرفته بود راهی شدم، صحنههای عجیبی را از آمدن کاروانهای شتر تا هیئتهایی که به سبکهای مختلف عزاداری میکردند میدیدم، همه اینها بهنوعی نشاندهنده عشق و ارادت مردم به سرور و سالار شهیدان اباعبدالله الحسین(ع) بود.
درحالیکه تکتک کاروانها را نگاه میکردم و برخلاف کاروانهایی که میآمدند حرکت میکردم، ناگهان نگاهم به کاروانی افتاد که شلوغی آنهمه مردم را به خود خیره کرده بود، افتاد، گویی با دیگر کاروانها فرق میکرد انگار این کاروان مستقیم از کربلا به این سمت میآمد هر چه میگذشت مشتاقتر میشدم به این کاروان برسم و ببینم در این کاروان چه میگذرد که مردم را چنین مات و مبهوت خودکرده است.
هنگامیکه به این کاروان رسیدم مات و مبهوت اشکهایم بیاراده جاری شدند، کاروان شام بود، دستوپاهای حضرت رقیه، حضرت زینب(س)، حضرت سجاد (ع) و دیگر اصحاب را بسته بودن، صحنه عجیبی بود تمام واقعیتهای کاروان شام را از آب ندادن و کتک زدن تا همه و همه آنچه بر آن بزرگواران گذشته بود را به تصویر کشیده بودند.
هرچه یزید بر این کاروان سختتر میگرفت و کتک زدنها را بیشتر میکرد اشکهای مردم و عزاداران حسینی بیشتر میشود و لعنهای بیشتری به یزید و یزیدیان میفرستادند.
بله اینجا شهر قم دومین حرم اهلبیت (ع) است شهری که انسان را از هرجایی به سمت کربلا میبرد و بعد از گذشت چندین قرن هنوز زنده کننده همه خاطرهای آن دوران است.