مستور نوشت:
تو را اول می خوانم؛ ای کسی که قبل از تو اول دیگری
نیست و از چیزی قبل از خود به وجود نیامده ای. تو همان هستی که هیچ چیز
قبل از تو نبوده است. تو اول هستی و قبلی نداری که چیزی پیش از تو باشد.
تو را آخر می خوانم. تو همان پایانی هستی که
جاودانه ای و نابودی و زوال نداری. همیشه بوده ای و هستی و خواهی بود. تو
آخر هستی و بعدی نداری تا چیزی پس از تو قرار گیرد تو همانی هستی که انتهای
همه اشیا به سوی توست. (1)
تو را اول و آخر می خوانم تویی که خردها، اندیشه ها، مغزها و اوهام، صفتت را در نمی یابند. (2)
هر
چیزی جز تو نابود و دگرگون میشود یا رنگ و شکل و وصف آن تغییر میکند و
از زیادی به نقص و از نقص به زیادی میگراید. تنها تویی که همیشه به یک
حالت بوده و خواهی بود. توقبل از هر چیزی اولی و برای همیشه آخر. (3)
پی نوشت:
1-
میمون البان گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم در پاسخ کسی که از
تفسیر فرموده خداوند هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ (اوست ابتدا و پایان)،
پرسید، فرمود: خداوند نخستینی است که قبل از او اوّلی نبوده، و آغازی بر او
مقدّم نبوده (از چیزی قبل از خود بوجود نیامده) است و پایانی است که انتها
بودنش از جهت ختم نیست، آن گونه که از صفت آفریدگان بنظر میآید (چنان که
گویند: فلانی آخرین فرزند فلان است از حیث اینکه دیگر بعد از او فرزندی
نداشته است) و لکن خدا قدیم اوّل (دیرینهای است که هیچ چیز قبل از او
نبوده و هیچ چیز بر او پیشی نگرفته بود.) و آخری است جاودانه و زوال ناپذیر
که همیشه بوده و هست و خواهد بود، بدون ابتدا و انتها، پدید آمدن بر او
وارد نیست، از حالی به حال دیگر نگردد، و آفریننده همه چیز است.
2- التوحید، صدوق، ج۱، ص۴۵، محمد بن علی ۳۸۱ق، تحقیق:سید هاشم حسینی تهرانی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم. به نقل از ویکی فقه.
مقاله اول و آخر 3- همان
سایر مطالب مجموعه اسماءالله:
تو را الله می خوانم
تو را واحد می خوانم
تو را صمد می خوانم
سبحان الله می گویم
الله اکبر می گویم