دستهايش آرام ميلغزند روي ديواره سنگي حکاکي شده و با سرانگشتهايش رد تيشه و پتک را لمس ميکند که نيمي از چهره سرباز ايراني را خراش داده و از بين برده است. نيم رخ سمت چپ سرباز اما از گزند ويراني مصون مانده است و انگار با چشمهاي سنگياش از پس هزارهها ناگفتههاي بسياري را با بيننده در ميان ميگذارد. رازهايي بزرگ و نهفته در خطوط و نقشها که داستان ما را روايت ميکند .
داستان سرزمين کهن و تاريخي مان را. سرزميني که گهواره تمدن بشري است و ميراث ارجمند ايراني و اسلاميمان. ميراثي که حالا سالهاست زخمهايي ناسور از بيتوجهي و بيمبالاتي برخي از هموطنانمان را با خود دارد.
مردان و زناني از جنس من و تو که در قالب گردشگر وقتي پا به محوطههاي تاريخي و باستاني ميگذارند گاه با تيشه يا قوطي رنگ وصله اي ناجور ميچسبانند به تابلويي که تاريخ و فرهنگ و هنر سرزمينمان را روايت ميکند. خواسته يا ناخواسته فرقي نميکند. چه تنها يادگاري زغالي يا ديوارنوشتهاي با قوطي رنگ باشد يا ضربه ويران گر پتک يا تيشه و سمبه. حتي گاه فلاش دوربيني خانگي آن چنان ضربهاي به آثار کهن و ميراث باستاني ميزند که باور کردني نيست. تنها به اين دليل که ما به اهميت اين آثار يا نقش آنان در هويت ديني و تاريخيمان بيتوجهايم... کاش نوروز امسال بيخط يا خدشهاي هر چند کوچک به تن اين ثروتهاي ملي و ميهني مان بگذرد. کاش!!!!...
اينها حرفهاي دل «محمدرضا غفوري» پيرمردي 70 ساله و عاشق ميراث فرهنگي و آثار باستاني ايران و از فعالان سازمانهاي مردم نهاد در زمينه ميراث فرهنگي است که با هزينه خود به چاپ برشورهايي در زمينه آگاهيسازي به گردشگران در شيراز فعاليت ميکند.
او که بازنشسته راه آهن است ميگويد: هرسال نوروز که ميرسد با افزايش حجم سفر و تعداد بازديدکنندگان نوروزي وقتي شاهد بيمبالاتي برخي از گردشگران و افزايش تخريبها در سايتهاي تاريخي هستم قلبم به درد ميآيد.
او با تاکيد بر نقش رسانهها در کاهش ميزان تخريبهاي ناخواسته يا عمدي گردشگران به محوطههاي تاريخي ميگويد: همزمان با نوروز هميشه شاهد تبليغات گسترده رسانهها و آگاهي رساني به هموطنان در خصوص آمار تصادفات و چگونگي پيشگيري از تصادفات هستيم، در حالي که هيچکس از ضرورت توجه بيشتر به آثار باستاني و وظيفه ما در قبال آن حرفي نميزند و گزارشي از ميزان تخريب سايتهاي ميراث فرهنگي در ايام سفرهاي نوروزي منتشر نميشود. اين درحالي است که با جمعآوري و ارائه و نمايش گزارشها، ميتوان از بروز آسيبهاي مخرب جلوگيري کرد.
اين کارمند بازنشسته که وقتي سنگ نوشتهها و ديوارهها و سنگههاي محوطه باستاني تخت جمشيد را لمس ميکند گويي دستي به جواهر گرانبها و ظريف ميکشد و از ميراث فرهنگي و آثار به جا مانده از تمدنهاي ايراني و اسلامي به مثابه گنجهايي ارزشمند ياد ميکند که بايد چونان جواهراتي نفيس از آنان محافظت کرد.
او ميگويد: چندي پيش، کارشناسان ميراث فرهنگي و تاريخي کشورمان به ميزان بالاي بازديد از سايت تختجمشيد اعتراض کردند. آنها بر اين موضوع تاکيد داشتند که در تعطيلات نوروز گذشته روزانه در حدود 50تا60هزار نفر از تختجمشيد بازديد کردند که اين حجم بازديدکننده ميتواند فشار غيرقابل جبراني را به اين مجموعه وارد کند. اگرچه اين حجم بازديدکننده ميتواند، رونق گردشگري را نويد دهد اما در عمل به از بين رفتن اثر منجر ميشود. ما نميگوييم درهاي تخت جمشيد را به روي مردم ببنديد اما معتقديم براي آگاهي بخشي به مردم هم بايد با صرف هزينه اقدامات اصولي انجام داد.
به گفته اين فعال ميراث فرهنگي با اينکه پيش از تعطيلات نوروزي تمام سازمانها و ارگانها براي سهلالوصول کردن سفر بسيج ميشوند و سفرهاي نوروزي را هدايت ميکنند اما هيچ اطلاعرساني و اقداميدرجهت حمايت از آثار تاريخي و آگاهي بخشيدن به مردم صورت نميگيرد. به طوري که متوليان ميراث فرهنگي تاکنون برنامه خاص و منسجمي نداشته و امنيت ميراث فرهنگي درحاشيه گفتارها و خبرها خلاصه شده است.
دردي که اين پيرمرد از آن حکايت ميکند تنها مختص تخت جمشيد و شيراز نيست بلکه در همدان نيز اوضاع به گونه اي است که انتقاد فعالان سازمانهاي مردم نهاد را در پي داشته است.
بابک مغازهاي دبير انجمن کهن دژ همدان نيز چندي پيش به انتقاد از اين وضعيت زبان گشود و پيشنهاد داد: مسئولان و ادارهکنندگان محيط و فضاهاي تاريخي و زيست محيطي بايد براي پذيرايي از گردشگراني که در بعضي اوقات مثل نوروز حجم بيشتري پيدا ميکنند از قبل برنامهريزيهاي لازم را انجام دهند تا با افزايش حجم و حضور افراد در اين سايتهاي تاريخي و زيستمحيطي بيمبالاتي برخي باعث ايجاد آسيب و تخريب اين محيطها نشود. اين مسئله نيازمند راهکارهايي است و براي رسيدن به اين راهکارها ميتوان از کارشناسان غيردولتي و سازمانهاي مردمنهاد کمک گرفت و برنامههاي مختلفي که در کشورهاي ديگر در اين رابطه صورت ميگيرد با انجام مطالعات تطبيقي بررسي شود.
اين کارشناس ميافزايد: براي مثال ميتوان گفت که نيازي به بازديد تمامي مراجعهکنندگان از همه قسمتهاي يک سايت تاريخي نيست. همچنين ميتوان با راهکارهاي ديگري چون افزايش مبلغ بليتها فضايي بوجود آورد تا بازديد از سايتهاي تاريخي يک نوع تفريح قلمداد نشود و افراد صرفا براي گذراندن اوقات به اين محيطها مراجعه نکنند. البته ميتوان براي گروههاي پژوهشي و علاقمندان خاص تخفيفات ويژه اي درنظر گرفت.
او نيز با تاکيد براينکه مسئولين ذيربط بايد گزارشاتي پس از پايان هر دوره پربازديد درسايتهاي تاريخي و زيست محيطي درخصوص آسيبهاي احتمالي بازديدکنندگان تهيه کنند، گفت: همچون ديگر گزارشات آماري که هرساله بلافاصله پس از پايان اين دسته بازديدها از گسترش ميزان گردشگران به عموم مخاطبين و رسانهها ارائه ميشود ضروري است پس از پايان هر دوره پربازديد ارائه شود تا از آسيبهاي مخرب جلوگيري شود. به طوري که ارائه اين گزارشها عموم مردم که گردشگران را تشکيل ميدهند با شدت و ميزان اين آسيبها به طور عيني آشنا خواهد کرد و باعث ميشود اين افراد درسالهاي بعد آسيبي را که شايد به صورت غيرعمدي مرتکب آن ميشوند به محوطهها وارد نکنند و نبود چنين گزارشاتي نشاندهنده عدم بررسي احتمالي و نبود برنامه براي آينده است.
در تازه ترين پژوهشي که توسط بنياد پارسه- پاسارگاد، انجام شده نتايج حاکي از آن است که بيشترين تخريبهاي ايجاد شده در تخت جمشيد توسط عوامل انساني صورت گرفته است. البته تخريبهايي که توسط بازديدکنندگان صورت ميگيرد فقط مربوط به آثار تاريخي کشور ما نميشود بلکه ديگر کشورهايي که داراي آثار تاريخي هستند، ناخواسته با تخريبهاي انساني مواجه هستند و دولتها تلاش ميکنند که با اتخاذ روشها و ترفندهايي، اينگونه تخريبها و آسيبها را کاهش دهند.
پژوهشها نشان ميدهد انسان يکي از موثرترين و شايد مهمترين عوامل تخريب آثار تاريخي ميباشد که خواسته يا ناخواسته آسيبها و لطمات جبران ناپذيري به پيکره آثار تاريخي وارد مينمايد .
بنا به گزارش کارشناسان با روند رشد بازديد کننده در محوطه تاريخي تخت جمشيد ميتوان آسيبهاي وارده را به صورت زير دستهبندي کرد :
- يادگارنويسي توسط اجسام سخت بر روي سنگها.
- تماس دست بازديدکنندگان با سطوح سنگي و برجاي ماندن چربي دست بر سطح سنگ و انتقال مواد شيميايي کرمها و موادهاي خوشبوکننده ديگر .
- فرسايش پله و سطوح سنگي کف در گاهها توسط حرکت بازديدکننده بر روي آنها.
- ضربه زدن و بالا رفتن از قطعات سنگي مجموعه باعث صدمات جبرانناپذيري به آثار ميشود که در بيشتر موارد باعث شکستگي قطعات فرسوده شده است .
براساس ماده 558 قانون مجازات اسلامي در خصوص تخريب اموال تاريخي- فرهنگي، «هر کس به تمام يا قسمتي از ابنيه، اماکن، محوطهها و مجموعههاي فرهنگي- تاريخي يا مذهبي که در فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيده است...
يا تزئينات، ملحقات، تاسيسات، اشيا و لوازم و خطوط و نقوش منصوب يا موجود در اماکن مذکور که مستقلا نيز واجد حيثيت فرهنگي- تاريخي يا مذهبي باشد، خرابي وارد آورد، علاوه بر جبران خسارات وارده، به حبس از يک الي 10 سال محکوم ميشود.»
در واقع تخريب اموال و اتلاف عمدي آثار تاريخي از جمله پديدههاي مجرمانهاي است که موجب نقض حقوق اموال ملي و به عبارتي نقض فاحش داشتههاي تمامي مردم يک جامعه است.
به طور کلي، لطمه زدن عمدي به مالکيت اشخاص که موجب از بين رفتن اموال، نوشتهها و اسناد دولتي يا غيردولتي ميشود، تخريب يا اتلاف عمدي نام دارد که از منظر قانون، فرد عامد مجرم شناخته ميشود. اما زاويه پنهان ماجرا اينجاست که مرز براي وندالهاي آثار تاريخي، فرهنگي و معنوي يعني کساني که از نظر جامعه شناسي نوعي بيمار محسوب ميشوند و به تخريب داراييهاي عمومي دست ميزنند کجا قرار دارد؟ آيا تخريب و سرقت همه ابعاد اين ماجراست يا اين که يادگاري نوشتن و امضا کردن آثار باستاني هم جرم محسوب ميشود؟
در هرحال آنچه مسلم است، فصل نهم قانون مجازات اسلامي در 12 ماده و 4تبصره به طور صريح به مجازات تخريب اموال تاريخي و فرهنگي پرداخته است که نشان از توجه قانونگذار به مقوله اموال منقول ملي دارد؛
مقايسه تطبيقي قوانين موجود نشان ميدهد که خصوصيت افراد وندال در هر کشوري و نيز وضع قوانين در اين زمينه نيز بر اساس مناسبات و شرايط خاص کشورها تا حدودي متفاوت است. دکتر «حسين باهر» جرمشناس و بنيانگذار مکتب رفتارشناسي در ايران در اين خصوص معتقد است: «صرفنظر از وضعيت ساير کشورهاي دنيا بايد به اين نکته توجه داشت که قانون مجازات وندالها و تخريبگران بايد مورد بازبيني قرار گيرد به خصوص در حوزه ميراث فرهنگي و صيانت از داشتههاي تاريخي کشور که بايد با ريزبيني بيشتري به آن توجه شود.»
اين جرمشناس ادامه ميدهد: «در بازبيني قوانين مواردي نظير تخريب آگاهانه و غيرآگاهانه، درجه و ميزان خسارت، نوع سازه و بناي تاريخي و قدمت و دوره اثر بايد در ميزان جرم و نيز مجازات مشخص شود تا مجازات، معادل جرم و البته عاملي بازدارنده باشد.»
دکتر باهر معتقد است که در تشخيص ميزان خسارت آثار تاريخي، سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري به عنوان متولي امر و خبره بايد با دستگاه قضايي در تعامل تنگاتنگ قرار داشته باشد تا قاضي را از ميزان آسيبديدگي و تاثيرات آن آگاه کند.
در حال حاضر موضوع محدودکردن تعداد بازديدکننده از سايتها و برخي آثار تاريخي کشورمان، به محل چالش در ميان برخي کارشناسان تبديل شده است. اگر چه باستانشناسان، محدوديت بازديد را راه حل درست در جلوگيري از آسيب و تخريب توسط عوامل انساني نميدانند. آنها معتقدند که فضا و وسعت يک اثر تاريخي، تعيينکننده ميزان بازديدکننده است و با توجه به وسعت تختجمشيد و پاسارگاد، نميتوان تعداد بازديدکننده را محدود کرد.
دکتر شهريار عدل، باستانشناس کشورمان نظر جالبي در اين زمينه دارد. به گفته او آثار تاريخي را نبايد از زير خاک، بيرون آورد اما وقتي اين اتفاق رخ داد، نميتوان مردم را از آنها محروم کرد. هر ايراني حق دارد از اماکن و آثار تاريخي کشورش ديدن کند.
دکتر شهريار عدل در اين زمينه ميگويد: متأسفانه آثار تاريخي کشورمان مورد بيمهري جامعه است و مردم نگاه دلسوزانهاي به اين آثار ندارند. بارها مشاهده ميشود که مردم در تختجمشيد، زباله در محوطه ميريزند. به سنگها و ديوار تکيه ميدهند. اثر تاريخي را لمس ميکنند و ناخواسته به اثر تاريخي آسيب ميرسانند.
به گفته عدل، با تمامي خطراتي که ناشي از بازديدهاست اما نميتوان تعداد بازديدکننده را محدود کرد؛ بلکه بايد مديريت آثار و اماکن تاريخي را تقويت کرد و تدابيري انديشيد که اين تهديدها کاهش يابد.اين باستانشناس، چند راه حل را در اين زمينه پيشنهاد ميدهد. به گفته او بيشترين بازديد در ايام نوروز صورت ميگيرد که افزايش نگهبانان در اين روزها، کار دشواري نيست. همچنين استفاده از نردهها و حفاظ در مقابل ديوارها و سنگها براي جلوگيري از تماس مردم با آثار ميتواند کمک بزرگي باشد و با مديريت درست از توقف بازديدکنندگان در محوطه جلوگيري به عمل آيد.
شهريار عدل در صحبتهاي خود، ضعف مديريت را در سايتهاي تاريخي مورد توجه قرار ميدهد. او معتقد است که چه در زمينه حفظ آثار تاريخي و چه در زمينه افزايش فرهنگ بازديدکنندگان و ارتقاي دانش تاريخي مردم، کوتاهي صورت گرفته است.
با وجود تلاش بسياري از رسانهها و سازمانهاي مردم نهاد براي کاهش آسيبها و آگاهيرساني به مردم در اين خصوص اما متاسفانه نتايج چندان درخشاني در اين زمينه به دست نيامده است و هر روزه خبرهاي جديدي از تخريب گسترده محوطهها و آثار باستاني ايراني و اسلامي از گوشه و کنار کشور در رسانهها منتشر ميشود که برخي از آنان داراي ارزش تاريخي بسيار بالايي هستند و دل هر ايراني را به درد ميآورند.
برخي از آثار ملي ايران که به طور رسمي به ثبت رسيده اند، به دلايل مختلف در طول تاريخ تخريب شده و از ميان رفته اند را ميتوان به عنوان يک از هزاران در چند سطر فهرست وار نام برد که تخريب سنگنبشته نام خليج فارس در خارک با پتک و تيشه يکي از اين موارد بود.
در حالي که خبر کشف سنگنبشته هخامنشي خارک معروف هخامنشيان که در آبان ماه سال 1386 در هنگام جادهسازي شرکت نفت در جزيره خارک آن هم به طور اتفاقي، آب سردي بر پيکر تبليغات ضد ايراني کشورهاي عربي درباره خليج فارس بود، کوتاه زماني پس از رسانهاي شدن اين خبر، اين کتيبه که سندي تاريخي براي اثبات نام خليج فارس بوده با تيشه و پتک نابود شد.
در يک مورد ديگر پتک و تيشه به جان آثار باستاني تنگه چوگان و بيشابور افتاد بيشابور شهري از دوران ساساني است که به دستور شاپور، اول پادشاه ساساني پس از پيروزي بر امپراتوري روم ساخته شده است. اين منطقه در 110 کيلومتري جنوب شيراز و 23 کيلومتري شهر کازرون واقع شده است. شماليترين قسمت بيشابور به کوهپايه و تنگهاي دايره شکل متصل است به نام چوگان. نقش برجستههاي تنگه چوگان شامل جنگها و پيروزيها و تاجستاني پادشاه ساساني به خصوص شاپور اول است. در تنگه چوگان شهر کازرون شش نقش برجسته ساساني وجود دارد که در سال 1310 با قدمت ساساني و به شماره 24 در فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيدهاند.
بسياري اين شش نقش برجسته را همپاي نقشهاي ساساني در بيستون و جزو زيباترين آثار تاريخي حکاکي شده بر سنگ در ايران ميدانند. با اين حال، حفاظت نکردن و نگهداري نادرست از اين آثار شگفتانگيز موجب آن شده که هر روز بخشي از آنها به وسيله عوامل طبيعي و انساني تخريب شود.
ويژگيهاي منحصربفرد نقش برجستههاي کازرون وجود سه نقش برجسته است که در آن تصاويري مربوط به زن در ايران باستان حجاري شده؛ موردي که تقريبا در آثار تاريخي ايران به ندرت مشاهده ميشود. اين سه نقش در سه نقطه متفاوت از شهرستان کازرون، نقش قنديل، نقش بهرام و نقش پريشو قرار دارند.
نقش برجسته قنديل در فاصله 25 کيلومتري شمال غربي «کازرون» و در فاصله يک کيلومتري روستاي «قنديل» قرار دارد. به گفته باستانشناسان نقش قنديل چه در فرم و تراش و چه در محتوا، از جمله نفيسترين و با ارزشترين نقوش تاريخي تمدن ايران محسوب ميشود، چرا که علاوه بر روايت تاريخي که توسط اين نقش بازگو ميشود، آن را ميتوان در رديف انگشتشمار نقوش باستاني ايراني قرار داد که تصويري از يک زن ايراني با پوشش مخصوص به خود در آن نگاشته شده است. اين ميراث باستاني بسيار ارزشمند صحنه ازدواج «شاپور اول ساساني» با «ملکه آذر آناهيتا» را به نمايش گذاشته و در پشت سر شاپور نقش موبد موبدان (کرتير) حجاري شده است.
اين ميراث به جامانده از نياکانمان در اثر شليک گلوله و اصابت جسمي سخت مانند پتک توسط افراد تخريب شده است. اين تخريب در حالي صورت گرفته که تنگ قنديل مربوط به دوره ساسانيان 11 دي 1380 با شماره 4539 به عنوان يکي از آثار ملي ايران به ثبت رسيده است. سال گذشته نيز يکي از نقش برجستههاي ساساني در تنگه چوگان عامدانه به وسيله پتک تخريب شد و از بين رفت.
نقش برجسته ساساني ارزشمند «سرآب بهرام» در شهرستان «نورآباد» در همسايگي شهرستان کازرون نيز به وسيله شليک گلولههاي پيدرپي توسط جانگيرها (شکارچيان) و اهالي روستاهاي نزديک اثر و به عنوان «هدف تيراندازي» مورد استفاده قرار ميگيرد و به ميزان زيادي آسيب ديدهاند. همچنين نقش برجسته بهرام دوم در تنگه چوگان در محوطه حفاظت شده بيشابور شهرستان کازرون به وسيله پتک تخريب شده است. به گفته اهالي منطقه «فرد يا افراد ناشناس، در يک جمعه شب» با ورود به اين محوطه باستاني که از دوره ساسانيان برجاي مانده است، بخشي از سنگنگاره و گرزي را که در دست بهرام دوم پادشاه ساسانيان است، تخريب کردند.
نقش برجسته «سرمشهد» و نقش «پريشو» نيز از ديگر نقوش باستاني هستند که بدون هيچگونه اقدام امنيتي و فرهنگسازي بين روستاييان در معرض تخريب با پتک و شليک گلوله روستاييان محلي قرار دارد. در عين حال برخي افراد مشکوک نيز در روند تخريب اين آثار تاريخي همراهي کردهاند. هماکنون بخش قابل توجهي از ديواره زيرين نقش برجسته تاريخي و پرارزش «پريشو»، از معدود نمونههاي نقش برجسته زن ايران باستان که در فقدان امنيت و بدون کوچکترين حفاظت فيزيکي به حال خود رها شده بود، توسط افراد تخريب شده است.
شاهکار اين تخريبگران نيز تخريب نقش برجسته داريوش بزرگ با کمک نردبان است که خبر تلخ نابودي نقش برجسته داريوش بر تخت شاهي موجود در بالاي دروازه ورودي تخت جمشيد فاجعه فرهنگي ديگري را براي ايران رقم زد. نکته مهم اين است که اين نقش برجسته با ارتفاع بالايي که دارد به راحتي در دسترس نيست و تخريبکنندگان ظاهرا با فراغ بال، نردباني به همراه بردهاند و با تيشه و پتک يادگار پيشينيان ما را نابود کردهاند.
اين در حالي است که به گفته حقوقدانان قانون مجازاتهايي سخت براي اين اقدام در نظر گرفته است.
اين کارشناسان تاکيد ميکنند: در قانون مجازات اسلامي فصلي تحتعنوان «تخريب اموال تاريخي، فرهنگي» وجود دارد که در مورد تخريب ابنيه تاريخي صراحت دارد و مجازاتهاي سنگين حبس را براي مرتکبين حتي تا 10 سال در نظر گرفته است. در ماده 558 قانون ياد شده به صراحت آمده است که اگر کسي بخشي يا تمام بنايي که در فهرست آثار تاريخي به ثبت رسيده را تخريب کند به حبس از يکالي 10 سال محکوم ميشود. اما متأسفانه در مواد پاياني قانون مجازات اسلامي مادهاي وجود دارد که سازمان ميراثفرهنگي، صنايعدستي و گردشگري را که به امور ملي مشغول است در حد يک شاکي خصوصي تنزل داده است.
بر اين اساس در ماده 727 قانون مجازات اسلامي آمده است:«جرايم مندرج در [مواد 588 تا 566 يعني همان موادي که مربوط به تخريب و تعرض به ميراث فرهنگي است] جز با شکايت شاکي خصوصي تعقيب نميشود و در صورتي که شاکي خصوصي گذشت نمايد دادگاه ميتواند در مجازات مرتکب تخفيف دهد و يا با رعايت موازين شرعي از تعقيب مجرم صرفنظر نمايد.»
بهمن کشاورز، حقوقدان و رئيس اتحاديه کانونهاي وکلاي دادگستري درباره اين ماده از قانون مجازات اسلامي ميگويد: «در ماده 727 قانون مجازات اسلامي مصوب 1375 درباره اينگونه جرايم مقرر شده که آغاز تعقيب با شکايت شاکي خصوصي است و اگر شاکي خصوصي گذشت کند، دادگاه ميتواند در مجازات تخفيف دهد يا با رعايت موازين شرعي از تعقيب مجرم صرفنظر کند. به اين ترتيب حتي در جرايم قابل گذشت تخفيف دادن يا ندادن يا صرفنظر از تعقيب در اختيار دادگاه بود.»
وي دراينباره تصريح ميکند: «با تصويب آيين دادرسي کيفري در سال 1378 که بند دوم ماده 6 و 179 آن، ناظر به تعيين تکليف جرايم قابل گذشت است، حالت اختياري مربوط به قسمت اخير ماده 727 منتفي شد و صدور قرار موقوفي تعقيب درصورت گذشت شاکي خصوصي در جرايم قابل گذشت حالت الزامي پيدا کرده است، بنابراين در حال حاضر سازمان ميراث فرهنگي يا ساير دواير دولتي در مورد مسائل ميراث فرهنگي، عنوان شاکي يا مدعيالخصوصي را دارند و درصورت اعلام گذشت، مرجع قضائي ناچار به صدور قرار موقوقي تعقيب است که براي رفع اين مشکل راهکارهايي وجود دارد.
گرچه به واسطه ماده 727 قانون مجازات اسلامي اين امکان به وجود آمده تا سازمان ميراثفرهنگي، صنايعدستي و گردشگري در قالب يک شاکي خصوصي در قبال متعرضان وارد عمل شود نه يک شاکي ملي اما حقوقدانان دادستان را موظف ميدانند تا در چنين مواردي خود اقدام مقتضي را به عمل آورد. براي نمونه بهمنکشاورز، وکيل دادگستري و حقوقدان در اين مورد ميگويد: «دادستان در اينگونه موارد حق مداخله دارد.»
وي درباره نقش دادستان عمومي در اينگونه پروندهها ميافزايد: «با توجه به اينکه به موجب بند الف ماده 3 قانون اصلاح تشکيل دادگاههاي عمومي و انقلاب (مشهور به قانون احياي دادسراها)، دادستان عهدهدار حفظ حقوق عمومي است و از آنجايي که اموال تاريخي و فرهنگي ثبت شده، اموال ملي و عمومي محسوب ميشود و در آنها حقوق عمومي منعکس است، بهنظر ميرسد در اين موارد دادستان راسا حق مداخله دارد و با استناد به بند ج ماده 3 قانون اصلاح تشکيل دادگاههاي عمومي و انقلاب، مقامات سازمان ميراث فرهنگي نيز در صورت آگاهي از وقوع جرايمي از اينگونه مکلف به اعلام مراتب به دادستان هستند.»
اين روزها در آستانه نوروز 1394 بسياري از ما بار و بنديلمان را بستهايم و قرار است براي لذت بردن از تعطيلات نوروزي و بازديد از ميراث فرهنگي کشور هر يک به گوشهاي از اين سرزمين کهن و تاريخي سفر کنيم. بيشک اگر در اين ايام هر کدام از ما تنها کمي به رفتار و کردار خود در طول سفر دقت کند تا خواسته يا ناخواسته خدشه و آسيبي به ميراث باستاني و آثار ملي و مذهبي تاريخي که نماد فرهنگ ايران و ايراني هستند وارد نکند نيمي از دغدغههاي دلسوزان فرهنگ و هنر اين سرزمين از بين ميرود. در خصوص نيميديگر از دغدغههايشان نيز اميدواريم نيروي انتظامي و يگان حفاظت از ميراث فرهنگي و ديگر نهادهاي مربوط نيز دست به کار شوند تا «وندالها» و آنانکه عامدانه در پي تخريب اين گنجينههاي ملي هستند دستبند قانون را بر دستان خود ببينند و هيچ دستي بيش از آنچه تاکنون بر چهره ميراث فرهنگي ايران نشسته است زخم تازهاي نزند!