به گزارش تابناك رضوي، حجتالاسلام مجتبی ذوالنور در حسینیه شهید شوشتری مجتمع آیههای مشهد، با اشاره به داستان حضرت قاسم(ع) در واقعه کربلا اظهار داشت: هنگامی که امام حسین (ع) به نامههای دعوت مردم کوفه که متواتراً و به کمیت حداقل دوازده هزار نامه ارسالشده بود، جواب مثبت داده و از مدینه به سمت کوفه حرکت کردند، بخش بزرگی از کاروان را زنان و اهل حرم تشکیل میدادند.
وی افزود: عده زیادی درباره بیوفایی کوفیان و عاقبت این سفر به امام هشدار دادند و ایشان را از عزیمت نهی کردند که از آن جمله میتوان به محمد حنفیه و عبدالله ابن عمر اشاره کرد؛ البته بیوفایی کوفیان و ختم به شهادت و اسارت شدن هجرت برای امام نیز روشن و مشخص بود، چراکه امام معصوم خود از علم غیب بهره میبرد و مصیبتهای کربلا پیش از آغاز سفر بر اباعبدالله (ع) مسجل شده بود اما امام در پاسخ افرادی که فلسفه سفر را میپرسیدند، میفرمود که «اِنّی اَخرَجتُ لِطَلَبِ اِصلاحِ اُمَّه جَدّی».
نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی خاطرنشان کرد: این نکته نشان میدهد که انجام اصلاحات اجتماعی در جامعه اسلامی و حفظ مسلمانان از لغزشگاهها و میل دادن مردم به سمت سعادت و تعالی بهقدری مهم است که ریخته شدن خون امام زمان نیز در راه آن امری سهل و ممتنع میشود.
وی تصریح کرد: اقامه امربهمعروف و نهی از منکر در جامعه اسلامی برای جلوگیری از بروز انحرافات زمانی اهمیت مییابد که دریابیم فلسفه قیام اباعبدالله (ع) و به شهادت رسیدن ایشان و به اسارت گرفته شدن اهل حرم به خاطر اقامه امربهمعروف و نهی از منکری بوده است.
عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی ادامه داد: سؤال بارزی که در هنگام مطالعه و بررسی این واقعه رخ میدهد آن است که چرا امام حسین (ع) با خود خانواده و اهل حرم را به همراه برد؟ حضرت اباعبدالله (ع) با علم به وقوع فاجعهای در دشت کربلا، بازهم زنان و کودکان خود را با کاروان همراه کرد و با آرامش قضا و قدر الهی را پذیرفت و این علاوه بر اینکه نشانی از اخلاص و از دنیا گذشتگی امام بود، فلسفه سیاسی هم داشت؛ چراکه شخص حضرت در پاسخ به محمد حنفیه فرمود که من زنان و کودکان را برای این میبرم که به همه ثابت شود حسینابنعلی (ع) برای رفتن به کوفه، عزم جنگ نداشت.
ذوالنور گفت: دلیل سومی هم در رابطه همراهی خانواده با امام در سفر به کوفه وجود دارد، شهادتطلبی و ایثارگری خودِ اهل حرم است، در روایات بسیار نقلشده که پس از به خاک افتادن حضرت سیدالشهدا (ع) و پائین افتادن ایشان از ذوالجناح، بسیاری از زنان و حتی نوجوانان اهل حرم برای حضور در جنگ و دفاع از امام قصد میدان کردند که میدانداری حضرت زینب (س) مانع از وقوع این رویداد شد؛ هرچند که کودکی چون حضرت عبدالله توانست خود را عمو برساند و پیش از شهید شدن ایشان، خود به شهادت برسد.
وی تصریح کرد: آیینه تمامعیار شهادتطلبی نسل جوان بنیهاشم، حضرت قاسم بن الحسن (ع) بود. شب عاشورا حضرت سیدالشهدا (ع) به اندک افرادی که باقیمانده بودند، اعلام کرد که فردا همگی به شهادت میرسید، حضرت قاسم از میان جمع برخاست، از عمو پرسید «آیا من هم فردا شهید میشوم؟» و حضرت بلافاصله از این نوجوان سیزدهساله پرسید که مرگ نزد تو چگونه است؟ حضرت قاسم در جملهای مشهور فرمودند که «اَحلی مِنَ العَسَل» و در این هنگام، امام بلافاصله شهادت را به او هم مژده داد.
ذوالنور تأکید کرد: مقصود اباعبدالله (ع) از پرسیدن چگونگی مرگ در نظر حضرت قاسم آن بود که بر همگان مشخص شود دلیل مجاهدت و به میدان رفتن وی تنها روابط خانوادگی و دلبستگیهای عاطفی و برادرزاده با عمو نیست بلکه قاسم بن الحسن (ع) برای دفاع و میل به شهادت در راه رضای خدا شمشیر بسته است.
عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس بیان داشت: حضرت قاسم (ع) تجلی و نمونه بارز یک تربیت موفق و انقلابی است؛ عضوی از جامعه اسلامی که از همان ابتدا در آرزوی کسب رضایت پروردگار و دفاع از کیان دین خداست و در این راه از بذل جان و مال و آبرو ابا ندارد.